جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

صحبت کنیم😀

سلام به روی ماهت.. چند روزه نم نم بارون پاییزی شروع شده وهوا سرد شده..توهم سرما خوردی.. شبا وقتی میخوام بخوابومت میگی ساعت چنده؟؟میگم یازده اس...یعنی وقت خوابه..دیشب نمیخواستی بخوابی  گریه کردی گفتی یازده نیست😂😂😂 نیم ساعت پیش از خواب بیدار شدی نشستی ومیگی من لالا ندارم😶😶 بعدپرسیدی ساعت چنده😓 گفتم پنجه گفتی نه دوئه...😂😂😂 بعد دراز کشیدی میگی بیا صحبت کنیم😯😯 آخه بچه جوووون من این وقت صبح با توچه صحبتی کنم...عشق من😊😊😊 آخرشم شیشه بهت دادم خوردی ...تا الان راضی شدی وخوابیدی.. بخواب عزیز دل مامان بخواب فدای مهربونیات😍😍😍😍
30 مهر 1398

دوستت دارم هایم برای توست

سلاااام فرشته دوست داشتنی من تو یکی از زیباترین معجزات زندگی ام هستی یکی از بزرگ ترین شادی هایی که من تاکنون درک کرده ام و یکی از دلایلی که روشنی و خنده و شادی بیشتری در جهانم وجود دارد ... چند شبیه که با دلبریهات دیونه ام کردی..25مهرماه..ساعت12شب وقتی بردم بخوابونمت..مثلا خودمو زدم به خواب توهم طبق معمول حرف میزدی که من نخوابم..بعد دیدی جواب نمیدم..صدام کردی..مامان گل نازنینم...مامان گل نازنین...وای که دلم میخواست بال دربیارم..تنها کاری که میتونستم وانجام دادم..محکم بغلت کردم وغرق بوسه ات کردم..گفتم شب بخیر دیگه بخواب...ولی تونخوابیدی و47بار دیگه تکرار کردی ...مامان گل نازنینم😍😍😍😍 ومن هرباراحساس کردم که خوشبخت ترین آدم روی زمینم... ...
28 مهر 1398

مسافر کربلا

سلام گل پسرم. امروز صبح ساعت 10بابایی و راهی کردیم رفت کربلا...به امید خدا که همه ی زائرای امام حسین سالم وسلامت باشن... حس غریبی بود ،،،پراز دلتنگی...یه خورده هم نگرانی...چون خبرا حاکی از اینه که ازدخام جمعیت خیلی زیاده..وترافیک شدیده... به هر حال من بابایی وسپردم به دامان امن خدا و توکل کردم به امام حسین..انشاالله که اتفاق بدی نمی افته😊😊😊 از صبح نزدیک 20بار تماس گرفتیم..ومثل همیشه برا بابایی دلبری کردی وهمش صداش میکردی ..پدر..کوجایی..رفتی حرم حسین..😂😂 یه نیم ساعت پیش تماس گرفت و گفت حالشون خوبه واز مرز رد شدن..خوش به سعادت همه زائرا.. خیلی عزیزی..خیلی..آروم کنارم خوابیدی..یه لحظه رفتم به بیست سال جلوتر..البته به شرط حیات.. دیدم پیر ش...
19 مهر 1398
1